بالکان و اتحادیه اروپا در حال حاضر یک معادله چالش برانگیز را خلق کرده اند، از یک طرف غفلت طولانی اروپا این منطقه را به حال خود رها کرده و از طرف دیگر گسستهای متعددی صلح و ثبات این منطقه را تهدید میکند.
حمله روسیه به اوکراین سرانجام اتحادیه اروپا را متوجه اهمیت استراتژیک بالکان غربی و پتانسیل مسکو برای سوء استفاده از اختلافات حل نشده در این منطقه برای تضعیف غرب کرده است.
رهبران اتحادیه اروپا اکنون باید از لحظه ژئوپلیتیک برای تجدید ادغام شش کشور کوچک و از نظر اقتصادی شکننده با جمعیت کمتر از ۱۸ میلیون نفر در اتحادیه استفاده کنند، در غیر این صورت خطر استفاده روسیه و چین از آنها در بازیهای قدرت خود را به خطر میاندازند.
علیرغم سرخوردگی عمیق از سرعت پیشرفت حلزونها از زمانی که اتحادیه اروپا به طور رسمی چشمانداز عضویت را در سال ۲۰۰۳ به آنها داد، پیوستن به اتحادیه اروپا بهترین نتیجه قابل تصور برای آلبانی، بوسنی و هرزگوین، کوزوو، مونته نگرو، مقدونیه شمالی و صربستان و برای بقیه اروپا باقی مانده است.
اگر اتحادیه اروپا به حفظ این شرایط در فاصله کوتاهی ادامه دهد، گزینههای جایگزین میتواند همسویی نزدیکتر با روسیه و یا ظهور یک منطقه غیرلیبرال و غیرمتعهد باشد که میتواند از مجارستان تا ترکیه امتداد یابد، یا – حتی بدتر از آن – یک مارپیچ رو به پایین به سمت درگیریهای مسلحانه جدید شامل ترکیبی از جنایات سازمان یافته و مهاجرت مسلحانه باشد.
در برخی از پایتختهای اروپای غربی، بهویژه پاریس و لاهه، که دلزدگی و دلسردی ناشی از گسترش اتحادیه اروپا شدیدتر است، این فرض راضیکننده وجود دارد که وضعیت موجود قابل مدیریت است و هیچ خطر جدی برای امنیت اروپا ایجاد نمیکند. مطمئناً مردم منطقه پس از وحشت دهه ۱۹۹۰ از جنگ خسته شدهاند.
وضعیت فعلی ممکن است تحت کنترل به نظر برسد، اما به طور دائمی پایدار نیست. هیچ تضمینی وجود ندارد که درگیریهای حلنشده در داخل بوسنی یا بین صربستان و کوزوو با شعلههای جزئی متوقف شود، یا خشونتهای سیاسی محلی تشدید نشود و بازیگران خارجی را به سمت خود نکشاند و جریانهای جدیدی از پناهندگان، اسلحه و مواد مخدر را به اتحادیه اروپا سرازیر نکند. درگیریهای اخیر بر سر پلاک خودرو برای صربهای کوزوو نشان میدهد که چگونه یک جرقه ریز میتواند باعث شعلهور شدن چوب خشک شود.
حمله ولادیمیر پوتین، رئیسجمهور روسیه به اوکراین، بسیاری از مردم را در منطقه بهخطر انداخته است، به ناسیونالیسم افراطی در میان صربهای تندرو طرفدار روسیه دامن میزند و خاطرات تلخ مرگ و ویرانی را در میان کسانی که در جنگهای دهه ۱۹۹۰ یوگسلاوی زندگی کردهاند، زنده کرده است.
مسکو در تلاش است تا ناسیونالیسم پان اسلاو ارتدوکس را تقویت کند و از اختلافات اینچنینی در هر کجا که میتواند سوء استفاده کند. این کشور از رهبر صربهای بوسنی، میلوراد دودیک، در تهدیداتش مبنی بر جدایی از بوسنی حمایت کرده و اطلاعات نادرست را برای تشدید دشمنی صربهای کوزوو با دولت پریشتینا منتشر کرده است.
چین به نوبه خود عمدتاً سرمایهگذاریهای اقتصادی را دنبال کرده است و از چارچوب ۱+۱۴ تحت طرح کمربند و جاده خود برای تعامل با رهبران محلی که به دنبال پروژههای زیرساختی و دفاعی جاه طلبانه هستند، استفاده کرده است. این امر از رهبری روسیه در شورای امنیت سازمان ملل در مورد این منطقه پیروی میکند و از قدرت مالی خود برای منصرف کردن کشورهای بالکان از حمایت از قطعنامههای مهم در مورد نقض حقوق بشر در سین کیانگ یا هنگ کنگ استفاده میکند.
رسانههای طرفدار دولت صربستان روایت روسی در مورد جنگ در اوکراین را نقل میکنند و رسانههای متعلق به روسیه به هیستری ضد جنگ کوزوو کمک میکنند. روسیه و چین هر دو در تسلیح مجدد صربستان سهیم بودهاند. مسکو همچنین دارای یک اهرم انرژی قدرتمند است زیرا صربستان ۸۰ درصد گاز خود را از روسیه تامین میکند در حالی که بوسنی ۱۰۰ درصد به آن وابسته است. تا حدودی در نتیجه، صربستان از همسویی با تحریمهای اتحادیه اروپا علیه روسیه امتناع کرده است و باعث عصبانیت در بروکسل شده است.
اتحادیه اروپا در صورت تمایل به استفاده از اهرمهای بلندمدت قدرتمندتر، با توجه به تمایل گسترده عمومی برای پیوستن به این بلوک در سراسر منطقه البته به جز در صربستان، در اختیار دارد. با این حال، فرانسه و هلند از آن زمان عمدتاً به دلیل ترس از مهاجرت و جرایم سازمانیافته، مقاومت را در برابر گسترش بیشتر اتحادیه رهبری کردهاند.
یونان و بلغارستان، اعضای همسایه اتحادیه اروپا، مدتها مانع نامزدی جمهوری مقدونیه سابق یوگسلاوی برای عضویت در اتحادیه اروپا و ناتو شدند تا از این کشور درخواست کنند که نام خود را تغییر دهد و روایت صوفیه درباره تاریخ خود و اقلیت بلغاریاش را بپذیرد.
حتی پس از اینکه فرانسه با تغییر نام خود به مقدونیه شمالی در سال ۲۰۱۸ موافقت کرد، بازگشایی مذاکرات با اسکوپیه و آلبانی را وتو کرد تا خواستار اصلاح روند الحاق شود تا در مواردی که عقبنشینی وجود دارد، اصل برگشتپذیری را در بر گیرد. گفتوگوها سرانجام در جولای امسال آغاز شد، اما مقدونیه شمالی همچنان باید قانون اساسی خود را در سال آینده تغییر دهد تا شرایط توافقشده با بلغارستان را در خود جای دهد، چرا که دولت فاقد اکثریت فوقالعاده است.
هنگامی که رهبران اتحادیه اروپا در ژوئن در واکنش به تجاوز روسیه به اوکراین و مولداوی وضعیت نامزدی اعطا کردند، نخبگان کشورهای این منطقه به طور قابل درک نگران بودند که کشورهایشان در خط عضویت بیشتر عقب رانده شوند. به همین ترتیب، زمانی که اولاف شولتز، صدراعظم آلمان از اتحادیه اروپا خواست که سیستم تصمیمگیری خود را اصلاح کند تا وتوی ملی در مورد تحریمها و سیاست مالیاتی را قبل از پذیرش اعضای جدید لغو کند، انتظار طولانیتری به نظر میرسید.
بنابراین، اتحادیه اروپا در حال حاضر چه باید بکند؟ اول، مشارکت سیاسی آشکارتر.
اتحادیه اروپا امسال شروع بهتری در توجه به منطقهای داشته است که مدتها از آن غفلت شده بود. دو اجلاس اتحادیه اروپا و بالکان غربی – یکی برای اولین بار در منطقه – به علاوه احیای روند برلین برای حمایت از یکپارچگی اقتصادی منطقهای در آمادگی برای پیوستن به بازار واحد اتحادیه اروپا برگزار شده است. رهبران بالکان غربی در اجلاس افتتاحیه یک جامعه سیاسی جدید اروپایی در پراگ در ماه اکتبر که رؤیای رئیس جمهور فرانسه امانوئل ماکرون بود، شرکت کردند.
اتحادیه اروپا باید روند دست و پا گیر الحاق خود را تغییر دهد تا مزایای دسترسی مالی و بازاری ناشی از عضویت را از قبل با پیشرفت نامزدها با اصلاحات توزیع کند. در حال حاضر، آنها فقط قطرهای از کمکهای پیش از الحاق دریافت میکنند تا زمانی که بپیوندند.
اتحادیه اروپا باید از وزرای منطقه دعوت کند تا در جلسات شورای غیررسمی درباره موضوعات مورد علاقه مشترک شرکت کنند. این کشور باید کشورهای منطقه را تشویق کند تا ناظران پارلمان اروپا را همزمان با انتخابات اروپا در سال ۲۰۲۴ انتخاب کنند تا در قانونگذاری اتحادیه اروپا، اگر نگوییم رای، صدایی داشته باشند.
البته، عمده کار سخت باید در کشورهای نامزد انجام شود، که بیشتر آنها از شرایط اولیه دموکراسی، حاکمیت قانون، آزادی بیان و مبارزه با فساد برای واجد شرایط بودن برای عضویت فاصله دارند.
مثل همیشه، این یک مشکل مرغ و تخم مرغ است. چرا سیاستمداران بالکان اصلاحات دردناکی انجام میدهند که میتواند قدرت و پول آنها را برای چنین دورنمای دور و نامطمئنی سست کند؟ اتحادیه اروپا باید به صورت سختری از پایین به بالا کار کند، از جامعه مدنی، سازمانهای زنان و کسبوکارهای کوچک بهعنوان محرکهای تغییر حمایت کند، در حالی که مشوقها و اعمال فشار از بالا را انیز رائه میکند.
در این برهه ژئوپلیتیکی، اتحادیه اروپا به سادگی نمیتواند منطقه را به حالت تهوع رها کند.
منبع: Politico