ژئوپلیتیک فلسطین تا حدود زیادی ناشی از تحولات تاریخی است که مرزبندی ها و اداره این منطقه را تغییر داده است.
اوایل صبح روز شنبه، گروه شبهنظامی فلسطینی حماس یک حمله چند جانبه بیسابقه به اسرائیل را آغاز کرد که مقامات اطلاعاتی جهان را غافلگیر کرد.
اسرائیل به سرعت اعلام جنگ کرد و شروع به انتقامجویی علیه نوار غزه کرد که در کنترل حماس است، اما از سال ۲۰۰۷ تحت محاصره نظامی اسرائیل قرار داشت.
تاکنون، صدها سرباز و غیرنظامی اسرائیلی و فلسطینی در درگیریهایی که هیچ نشانهای از کاهش آن دیده نمیشود، کشته شدهاند. – و هنوز میتواند به جبهههای جدید گسترش یابد.
در هسته اصلی آن، مناقشه اسرائیل و فلسطین یک مناقشه بر سر زمین است – به ویژه اینکه چه کسی حق دارد در قلمرو بین رود اردن و دریای مدیترانه زندگی کند و تحت چه شرایطی میتواند این کار را انجام دهد.
در این حوزه، این مسئله که اسرائیل از کجا شروع میشود و فلسطین از کجا خاتمه مییابد، مسئله پیچیدهای است که در طول زمان تغییر کرده است. بستگی به این دارد که از چه کسی بپرسید.
اگرچه اسرائیل هرگز تمام مرزهای رسمی خود را مشخص نکرده است، جامعه بین المللی خطوط آتش بس سال ۱۹۴۹ بین اسرائیل و همسایگان عرب خود را به رسمیت میشناسند که برای اولین بار اورشلیم را به بخشهای شرقی و غربی تقسیم کرد و کرانه باختری و غزه را به عنوان موجودیتهای ژئوپلیتیکی ایجاد کرد.
این دو منطقه اخیر با هم به عنوان «سرزمینهای فلسطینی» شناخته میشوند، حتی اگر فلسطینیها هرگز کنترل کاملی بر نحوه اداره آنها نداشته باشند.
این منطقه محصور در جنوب، نوار غزه است که در مرکز آخرین شیوع خشونت قرار دارد – و اکنون هدف حمله نظامی اسرائیل است.
در اوایل قرن بیستم، مهاجرت یهودیان به قیمومت بریتانیا برای فلسطین، قطعهای از زمین بین رود اردن و دریای مدیترانه، سرعت گرفت. ورودها به دلیل افزایش یهودستیزی در اروپا و یک جنبش ملی یهودی در حال رشد به نام صهیونیسم انجام شد.
در سال ۱۹۴۷، در بحبوحه تنشهای فزاینده بین فلسطینیها و شبه نظامیان صهیونیست و بلافاصله پس از هولوکاست، سازمان ملل متحد جدید به تقسیم فلسطین به کشورهای جداگانه یهودی و عربی رأی داد. به موجب این تصمیم شهر مورد مناقشه اورشلیم تحت کنترل بین المللی خواهد بود.
اکثر گروههای یهودی از این طرح حمایت کردند، در حالی که گروههای عربی و دولتهای کشورهای عربی آن را رد کردند. رویاروییهای خشونتآمیز بین دو طرف تشدید شد و طرح سازمان ملل که پیش بینی شده بود هرگز اجرا نشد.
در ماه مه ۱۹۴۸، پس از انحلال قیمومت بریتانیا، رهبران صهیونیست اسرائیل را یک کشور مستقل اعلام کردند. گروهی از کشورهای عربی از جمله مصر، عراق، سوریه و آنچه در آن زمان ماوراء اردن نامیده میشد، حمله کردند و اولین جنگ اعراب و اسرائیل را آغاز کردند.
با تصرف سرزمینی توسط نیروهای اسرائیلی، هزاران فلسطینی مجبور به ترک خانههای خود شدند و در آنچه به عنوان «نکبه» یا فاجعه یاد میشود، پناهنده شدند.
اردنیها بیتالمقدس شرقی و همچنین بخشهایی از قلمرو را در شرق آن اشغال و ضمیمه کردند، در حالی که مصر بخشهایی از زمینهای ساحلی در شمال شبهجزیره سینا را اشغال کرد که تقریباً دو برابر واشنگتن دی سی است که شامل شهر غزه میشد.
بسیاری از آوارگان فلسطینی به مناطق تحت اشغال مصر و اردن گریختند. قلمرو اردن به عنوان «کرانه باختری» (رود اردن) شناخته میشود، در حالی که مصر از آن زمان «نوار غزه» نامیده میشود. اسرائیل و دشمنان عرب آن سال بعد به توافقات آتش بس دست یافتند.
اسرائیل چگونه بر سرزمینهای فلسطینی تسلط یافت؟
در سال ۱۹۶۷، در طول جنگ شش روزه، اسرائیل حملات پیشگیرانهای را علیه مصر و اردن انجام داد و موفق شد بیت المقدس شرقی، کرانه باختری رود اردن و نوار غزه و همچنین شبه جزیره سینا را تصرف کند. اگرچه اسرائیل از سال ۱۹۷۹ به عنوان بخشی از مذاکرات صلح، سینا را به تدریج به مصر بازگرداند، اما از آن زمان تاکنون مناطق دیگر را اشغال کرده است.
اسرائیل در سال ۱۹۸۰ قدس شرقی را به طور رسمی ضمیمه کرد، اما از تعیین همان نام رسمی در کرانه باختری و غزه خودداری کرد. درعوض، به طور پیوسته یک شرکت شهرکسازی گسترده در هر دو منطقه ایجاد کرد – که توسط اکثر جامعه بین المللی غیرقانونی تلقی میشود – در حالی که رسماً اعلام کرد که وضعیت نهایی آنها در مذاکرات آینده تعیین خواهد شد.
اسراییل در سال ۲۰۰۵ در خلال یک کمپین مناقشه برانگیز در غزه از شهرکهای خود در غزه عقب نشینی کرد، اما آنها را به طور چشمگیری در کرانه باختری گسترش داده است.
در یک دوره خوش بینانه کوتاه پس از امضای توافقنامه اسلو در اواسط دهه ۱۹۹۰، به نظر میرسید که بخشهایی از کرانه باختری و غزه ممکن است روزی ادغام شوند و به یک کشور مستقل فلسطینی تبدیل شوند.
با این حال، زمانی که منطقه تحت تاثیر خشونت سیاسی پس از ترور اسحاق رابین، نخست وزیر اسرائیل توسط یک افراط گرای راستگرای اسرائیلی و همچنین انتفاضه دوم یا قیام، درگیر شد، اجرای این توافق به سرعت از بین رفت.
امروزه کرانه باختری چگونه اداره میشود؟
یک معاهده متعاقب اولین توافق اسلو، تشکیلات خودگردان فلسطین (PA)، یک شبه دولتی در سرزمینهای فلسطینی را ایجاد کرد که کارشناسان معتقدند قدرت واقعی کمی دارد و بیشتر به عنوان یک پیمانکار فرعی امنیتی برای اسرائیل عمل میکند.
تشکیلات خودگردان – به رهبری محمود عباس، رئیس جمهور منفور – رسماً تنها ۱۸ درصد از کرانه باختری را که به منطقه A معروف است، مدیریت میکند، اگرچه نیروهای اسرائیلی همچنان میتوانند به میل خود وارد منطقه تشکیلات خودگردان شوند. تشکیلات خودگردان کنترل اداری ۲۲ درصد دیگر – منطقه B – که ارتش اسرائیل در آن کنترل امنیتی دارد را در اختیار دارد.
اکثریت قریب به اتفاق کرانه باختری (۶۰ درصد، معروف به منطقه C) برای شهرکهای اسرائیلی مسدود شده و تحت کنترل اسرائیل است. بسیاری از سازمانهای برجسته حقوق بشر به این نتیجه رسیدهاند که شرایطی که فلسطینیهای کرانه باختری با آن روبرو هستند مساوی با آپارتاید است. دیگران استدلال کردهاند که این سرزمین در حال حاضر عملاً ضمیمه شده است.
در ابتدا، تشکیلات خودگردان هم کرانه باختری و هم غزه را اداره میکرد. اما تشکیلات خودگردان پس از انتخابات سال ۲۰۰۶، که در آن حزب اسلامگرای حماس، فتح، حزب سیاسی قدیمی یاسر عرفات که عباس اکنون رهبری آن را بر عهده دارد، کنترل خود را بر غزه از دست داد.
بر خلاف فتح سکولار که اسرائیل را به رسمیت میشناسد، حماس – که در سال ۱۹۸۷ در غزه در جریان انتفاضه اول تأسیس شد – آنچه را که «موجود صهیونیستی» مینامد رد میکند.
پیروزی حماس در انتخابات سال ۲۰۰۶ تشکیلات خودگردان را در بحران فرو برد و به جنگ داخلی بین فتح و حماس منجر شد و حماس در نبردی در سال ۲۰۰۷ غزه را تصرف کرد.
اسرائیل با حمایت مصر بلافاصله با محاصره زمینی، هوایی و دریایی پاسخ داد که توسط سازمانهای حقوق بشری به عنوان نوعی «مجازات دسته جمعی» مورد انتقاد قرار گرفته است.
شانزده سال بعد، غزه به طور مرتب به عنوان «زندان روباز» شناخته میشود. سازمان ملل اشغالگری اسرائیل در منطقه محاصره را با وجود خلع سلاح در سال ۲۰۰۵ ادامه میدهد، اگرچه اسرائیل این موضوع را مورد مخالفت قرار میدهد.
غزه ۲.۳ میلیون نفر را در خود جای داده و یکی از پرجمعیتترین مکانهای روی زمین است. اسرائیل و مصر از گذرگاههای مرزی مربوطه خود تصمیم میگیرند چه کسی و چه کسی میتواند وارد و خارج شود، از جمله حمایتهای بشردوستانه.
اسرائیل همچنین منبع برق این نوار را کنترل میکند و میتواند آن را به میل خود خاموش کند. این محاصره اقتصاد غزه و کیفیت زندگی مردم غزه را تخریب کرده است.
غزه امروز عمیقاً فقیر شده است: ۸۰ درصد مردم غزه برای زنده ماندن به کمک متکی هستند و حتی قبل از محاصره کامل این هفته، ۹۵ درصد به آب آشامیدنی تمیز دسترسی نداشتند.
حدود نیمی از آنها غذای کافی ندارند. بسیاری از آنها به دلیل وجود سیستم مجوزدهی محدود اسرائیلی، قادر به دریافت مراقبتهای پزشکی مناسب نیستند.
تشکیلات خودگردان غیردموکراتیک از سال ۲۰۰۶ تا به حال انتخابات ملی برگزار نکرده است، تا حدی به این دلیل که عباس و خیرین بین المللی او – به ویژه اسرائیل و ایالات متحده – هراس دارند که در صورت پیروزی مجدد حماس در کرانه باختری چه اتفاقی میافتد.
چرا غزه به این نقطه داغ تبدیل شده است؟
برخلاف فتح، دلیل وجودی حماس مبارزه با اسرائیل است – و این احساس متقابل شده است.
از زمان آغاز محاصره اسرائیل در سال ۲۰۰۷، اسرائیل چهار حمله نظامی در مقیاس بزرگ به غزه انجام داده است، بدون احتساب عملیات جاری آن. حماس مرتباً به اسرائیل راکت پرتاب میکند و اسرائیل نیز به همین شکل پاسخ میدهد.
درگیریهای گذشته به طور نامتناسبی منجر به تلفات فلسطینیها شده است. در سال ۲۰۱۹، دادگاه کیفری بینالمللی تحقیقاتی را درباره حماس و اسرائیل به اتهام جنایات جنگی اعلام کرد.
حمله اخیر حماس به اسرائیل بینظیر است. در زمان نگارش این مقاله، تعداد کشته شدگان بیش از ۱۰۰۰ اسرائیلی بود که اکثرا غیرنظامی بودند. در پاسخ، اسرائیل حملات هوایی تلافی جویانهای را آغاز کرد که به گفته آن سایتهای حماس را هدف قرار دادند.
با این حال مقامات فلسطینی گفتهاند که این حملات تاکنون به زیرساختهای غیرنظامی نیز ضربه زده است. تاکنون ۸۴۹ فلسطینی کشته شدهاند.
انتظار میرود که این تعداد تلفات به ویژه در غزه افزایش یابد: یوآو گالانت، وزیر دفاع اسرائیل دستور ممنوعیت کامل ورود غذا، آب، سوخت و دارو به سرزمینهای تحت محاصره را صادر کرد. گفته میشود نتانیاهو در حال برنامه ریزی برای حمله زمینی است.
منبع: Foreign policy