منو

حامیان جدید ایران
حامیان جدید ایران، روسیه و چین، دلایل متعددی دارند تا از تهران حمایت کنند؛ اما این حمایت چگونه قابل توضیح است؟

انقلابیون ایران با به دست گرفتن قدرت در سال ۱۹۷۹ به رد نظم جهانی افتخار کردند. آیت‌الله روح‌الله خمینی، اولین رهبر معظم کشور، اعلام کرد که کشورش (پیرو راهبرد) «نه شرقی و نه غربی» خواهد بود.

خمینی ایالات متحده را «شیطان بزرگ» می‌دید- قدرت امپریالیستی برجسته و فاسد معنوی که از مستبدان غربی در جهان اسلام حمایت می‌کرد. اما از نظر او، کمونیسم بی‌خدا و اتحاد جماهیر شوروی به همان اندازه خطرناک بودند. او در سال ۱۹۸۰ گفت: «دوستان عزیزم، باید بدانید که خطر قدرت‌های کمونیستی کمتر از آمریکا نیست».

جمهوری اسلامی با رد شرکای خود نشان داد که کشوری معمولی نخواهد بود که با ایجاد اتحاد به دنبال به حداکثر رساندن امتیازات خود باشد. در عوض، حکومت انقلابی خود را به عنوان پیشاهنگی می‌دید که وظیفه دارد توده‌های تحت سلطه جهان را به سوی آزادی و عدالت هدایت کند.

پس از بیرون راندن ارتش عراق از خاک ایران توسط سربازان ایرانی در سال ۱۹۸۲، جنگ جمهوری اسلامی و عراق به جنبشی آزادی بخش تبدیل شد که هدف آن آزادی مسلمانان تا مدیترانه بود.

دولت برای سرنگونی سایر دولت‌های همسایه نیز توطئه داشت و از انواع سازمان‌های شبه نظامی اسلامی در سراسر خاورمیانه حمایت مالی کرد. در واقع، رهبری روحانی ایران هر جا که با رادیکال‌های سکولار چپ ضد آمریکایی برخورد می‌کرد، با دلسوزی پاسخ می‌داد.

اما همانطور که تهران به سرعت متوجه شد، رفتن به تنهایی راهبرد موثری نبود. شور و شوق این کشور برای صدور انقلاب، آن را در تضاد با اکثر کشورهای جهان و به ویژه با کشورهای منطقه قرار داد.

در واقع، نگرش انقلابی و سرسختی جمهوری اسلامی در جنگ ایران و عراق، احساسات فرقه‌ای را در خاورمیانه تشدید کرد. ایران نفت خود را فروخت، اما هرگز به مقصدی برای تجارت جهانی تبدیل نشد. آیت الله خمینی تا زمان فوتش در سال ۱۹۸۹ به هیچ یک از اهداف خارجی خود نرسیده بود.

بیشتر بخوانید

جانشینان خمینی موظف بودند که انقلاب خود را بررسی کنند. و علی خامنه‌ای، رهبر جدید کشور، به محض تصدی مسئولیت، به طور آزمایشی شروع به برقراری ارتباط کرد.

تهران خصومت خود را با ایالات متحده، که همیشه هدف اصلی خشم خود بود، حفظ کرد، اما تعهد خود به انقلاب بیشتر در سرزمین‌های مسلمان را کاهش داد. زمان کمتری را صرف مبارزه با کشورهای خارج از غرب کرد و شروع به جستجوی حامیان قدرتمند کرد.

در ابتدا برای یافتن آن‌ها تلاش کرد. ایران در یک لحظه نامناسب به دنبال شرکای خود بود: درست پس از پایان جنگ سرد، زمانی که قدرت آمریکا تا حد زیادی غیرقابل رقابت بود.

اروپایی‌ها همیشه مایل به تجارت با ایران بودند، اما سرمایه‌گذاری‌های آن‌ها حتی در بخش نفت با تردید انجام شد. چین و روسیه بیشتر مشتاق تجارت با ایران بودند، اما هنوز در خصومت تهران با واشنگتن شریک نبودند. در واقع، پکن و مسکو از دشمنی با ایالات متحده در اوج قدرت آن پس از جنگ سرد محتاط بودند.

با این حال، طی ۱۵ سال گذشته، این وضعیت تغییر کرده است. با کاهش قدرت و نفوذ واشنگتن، پکن و مسکو فکر می‌کنند که می‌توانند نظم بین المللی لیبرال را به چالش بکشند.

آن‌ها به طور معمول از مقامات ایرانی استقبال کرده و به تهران حمایت اقتصادی و نظامی گسترده‌تری ارائه کرده‌اند. با وجود این که این کمک‌ها به صورت رشته‌ای ارائه می‌شود، تهران سود زیادی برده است.

چین تجارت مقاوم در برابر تحریم‌های آمریکا و دسترسی آسان‌تر به فناوری پیشرفته را برای ایران فراهم می‌کند. در نتیجه، حکومت روحانی ایران دیگر از فروپاشی اقتصادی هراسی ندارد.

روسیه در این میان به مدرن‌سازی ارتش ایران کمک کرده است. از نظر دیپلماتیک، پکن، مسکو و تهران به یک محور تجدیدنظرطلب تبدیل شده‌اند و عملاً به انزوای جمهوری اسلامی پایان داده‌اند.

با حمایت این متحدان جدید، حکومت دینی ایران می‌تواند هر زمان که بخواهد، ساخت بمب هسته‌ای را ادامه دهد. و به لطف حمایت آن‌ها، دولت تهران قدرتمندتر و امن‌تر از همیشه احساس می‌کند.

گرگ تنها

زمانی که ایران برای اولین بار در دهه ۱۹۹۰ در دوران ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی تلاش کرد تا فضای باز را بازتر کند، کشور با مشکل مواجه شد. انقلابیون ظاهراً تکنوکرات پشت روحانیون در ایجاد یک اقتصاد منسجم‌تر با زیرساخت مدرن مشکل داشتند.

آن‌ها طرفداران بزرگ حاکمیت قانون، سیاست‌های مالیاتی یکنواخت، یا حسابداری صادقانه – سه مورد از پیش نیازهای اصلی توسعه اقتصادی پایدار – نبودند.

با این حال، ایران قبل از هزاره کنونی فرصت‌هایی در خارج از کشور پیدا کرد. چین برای تامین نیازهای رو به رشد خود به انرژی، شروع به خرید مقادیر قابل توجهی نفت ایران کرد.

پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱، روسیه در تنگنای اقتصادی شدیدی قرار داشت، بنابراین با فروش سلاح به تهران، روابط تجاری سودآوری را ایجاد کرد.

در مقابل، جمهوری اسلامی قتل عام شورشیان مسلمان در چچن توسط روسیه را نادیده گرفت. تهران با درک این که در مناطق فارسی زبان سنی آسیای مرکزی کشش کمی دارد و نمی‌خواهد مسکو را آزار دهد، به مأموریت مذهبی خود در حیاط خلوت روسیه فشار نیاورد.

اما نه چین و نه روسیه حاضر به ایجاد مشارکت جدی با جمهوری اسلامی نبودند. چین که به شدت بر توسعه اقتصادی خود متمرکز بود، به دسترسی به بازار ایالات متحده و فناوری آمریکایی نیاز داشت، هیچ علاقه‌ای به اتحاد با یکی از مخالفان اصلی واشنگتن نداشت.

بوریس یلتسین، رئیس جمهور روسیه و در ابتدا، ولادیمیر پوتین، جانشین او، نیز علاقه‌مند به گفتگو و تجارت با ایالات متحده بودند، زیرا آن‌ها به دنبال ادغام روسیه در اقتصاد جهانی بودند.

اگرچه خامنه‌ای قطعاً می‌خواست، اما نمی‌توانست یک اتحاد اوراسیا علیه واشنگتن ایجاد کند.

رفسنجانی و خامنه‌ای که در اوایل دهه ۱۹۹۰ منزوی و عمدتاً تنها بودند، تحقیقات مخفیانه تسلیحات هسته‌ای کشور را که در دهه ۱۹۸۰ در طول جنگ ایران و عراق آغاز شده بود، تقویت کردند.

هر دو مرد همچنین تجارت غیرقانونی سلاح با کره شمالی را رونق دادند (رفسنجانی در یادداشت‌های روزانه خود که در سال ۲۰۱۴ منتشر شد، درباره اینکه چگونه کشتی‌های ایرانی حامل «مواد حساس» از کره شمالی در سال ۱۹۹۲ از نظارت نیروی دریایی ایالات متحده فرار کرده اند، لاف زده است).

در سال ۲۰۰۲، زمانی که یک گروه مخالف فاش کرد که جمهوری اسلامی برنامه اتمی نسبتاً مفصلی دارد، اروپایی‌ها با دیپلماسی پاسخ دادند در حالی که شورای امنیت سازمان ملل متحد تحریم‌هایی را علیه روحانیون ایران وضع کرد.

ایالات متحده که با جنگ در افغانستان و تهاجم آتی به عراق مشغول بود – که تا حدی با ترس از تلاش صدام حسین برای سلاح‌های کشتار جمعی توجیه می‌شد – با مسیر دیپلماتیک اتحادیه اروپا پیش رفت.

حسن روحانی، مذاکره‌کننده ارشد هسته‌ای ایران با اروپا از سال ۲۰۰۳ تا ۲۰۰۵ و بعدها رئیس‌جمهور این کشور، این سال‌ها را سال‌هایی با ناراحتی فوق‌العاده توصیف کرد.

روحانی در خاطرات خود که در سال ۲۰۱۲ منتشر شد، تاکید کرد که «هیچکس فکر نمی‌کرد رژیم صدام ظرف سه هفته فروبپاشد». وی ادامه داد: رهبران نظامی ما به ما گفته بودند که صدام به این زودی شکست نمی‌خورد و حداقل شش ماه تا یک سال طول می‌کشد تا آمریکا به کاخ او برسد.

روحانی در سخنرانی سال ۲۰۰۵ در مجمع تشخیص مصلحت نظام و کارمندان شورای امنیت ملی، جورج دبلیو بوش را «مست حبشی» نامید که معادل فارسی «کابوی دیوانه» است. از نظر حکومت، ایالات متحده، غول خشمگین، اکنون خاورمیانه را تعقیب کرده است. تهران با احتیاط پاسخ داد و از رویارویی با واشنگتن در عراق خودداری کرد.

ایالات متحده شبکه‌ای از تحریم‌ها را اعمال کرد که همراه با اقتصاد سوسیالیستی فقیرانه، ظرفیت ایران را برای جذب سرمایه‌گذاری خارجی، تجارت و ارز سخت به شدت محدود کرد. بحران هسته‌ای حاصل نقطه عطفی بود: برای کاهش فشار ایالات متحده، این کشور متوجه شد که به حمایت چین و روسیه نیاز دارد.

با این حال، در اوایل، هیچ یک از قدرت‌های بزرگ چیز زیادی ارائه نکردند. در سال ۲۰۰۳، زمانی که روحانی برای کمک به پکن و مسکو سفر کرد، با مخالفت مواجه شد.

لی ژائوکسینگ، وزیر امور خارجه چین با اشاره به واشنگتن و متحدانش خطاب به روحانی گفت: «پیش‌بینی نکن که در مقابل آن‌ها بایستیم». در مسکو، پوتین حتی صریح‌تر بود. وی در دیدار با روحانی گفت: «از طرف شما در مقابل دنیا نمی‌ایستیم. ما همسایه هستیم، اما منافع ملی خود را به خطر نمی‌اندازیم».

در دوره دوم بوش و دوره اول ریاست جمهوری باراک اوباما، واشنگتن از قدرت برتر خود برای متقاعد کردن چین برای کاهش خرید نفت از ایران و روسیه برای محدود کردن فروش تسلیحات خود به تهران استفاده کرد.

برادران خونی

در طول دهه اول هزاره، ایران همچنان در انزوا به سر می‌برد. اما با شروع دهه ۲۰۱۰، رویدادهای بین المللی شروع به شکستن به نفع تهران کردند.

شورش در عراق که تا حدی در تهران به جریان افتاد و برنامه ریزی شد، اراده آمریکا را در خاورمیانه از بین برد. رشد احساسات ضد جنگ در ایالات متحده به اوباما کمک کرد تا ریاست جمهوری را به دست آورد.

اوباما که به دنبال ایجاد شروعی جدید با جهان اسلام بود و ظاهراً متقاعد شده بود که مشکلات دیرینه با ایران را می‌توان از طریق مداخله شخصی وی برطرف کرد، دیپلماسی خود را با خامنه‌ای با پذیرش مهم‌ترین دستاوردهای هسته‌ای ایران آغاز کرد.

توافق هسته‌ای نهایی ۲۰۱۵، برنامه جامع اقدام مشترک، نه تنها به غنی‌سازی اورانیوم بومی جمهوری اسلامی چراغ سبز نشان داد، بلکه تصریح کرد که پس از ۱۵ سال، حکومت تهران برای توسعه غنی‌سازی در مقیاس صنعتی آزاد خواهد بود.

در زمانی که اقتصاد ایران در مضیقه بود، توافق هسته‌ای هم خزانه این کشور را پر کرد و هم به آرزوهای اتمی آن مشروعیت بخشید. با پیروی از منطق معیوب که منجر به سرمایه‌گذاری گسترده غرب در چین کمونیست و روسیه پس از شوروی شد، در این قرارداد فرض شد که اگر ایران در تجارت آزاد باشد، آن را به یک کشور کمتر تهدیدآمیز و کمتر ایدئولوژیک تبدیل می‌کند.

سیاست‌های آمریکا تنها چیزی نبود که تهران را جسور کرد. بهار عربی در سال ۲۰۱۱، که پس از جنبش بزرگ دموکراسی خواهانه در ایران و سرنگونی دولت‌ها در سراسر خاورمیانه و شمال آفریقا به وجود آمد، به حکومت آخوندی نیز امتیاز داد.

اگرچه اکثر کشورها دوست ندارند که در میان آشوب احاطه شوند، اما ایران در هرج و مرج منطقه‌ای رشد می‌کند و از بی‌ثباتی بهار عربی برای گسترش دامنه خود بهره برد.

حکومت مدت‌هاست که برای اعمال اقتدار به اقلیت‌های شیعه مظلوم و رادیکال شده و شبه‌نظامیان شیعه و سنی متکی بوده است. از طریق این نیابت‌ها، روحانیون به پادشاهان سیاست جعلی عراق تبدیل شدند.

هیچ کدام نخست وزیران عراق نمی‌توانستند قدرت را به دست گیرند و هیچ مجلسی نمی‌توانست بدون موافقت تهران تشکیل جلسه دهد. ایران سپاه پاسداران را همراه با یک نیروی شبه نظامی جداگانه متشکل از ۷۰۰۰۰ نفر به سوریه فرستاد تا به سرکوب شورش سنی بهار عربی علیه بشار اسد، رئیس جمهور سوریه کمک کند.

دمشق که از قبل تمایل به گوش دادن به تهران دارد، اکنون کاملاً ناظر است. در همسایگی لبنان، حزب الله، یک سازمان شبه نظامی که توسط ایران ایجاد شده بود، بر دولت تسلط یافت. و در یمن، حوثی‌های شیعه مورد حمایت تهران اکنون نیروهای مورد حمایت عربستان سعودی و امارات متحده عربی را در جنگ داخلی اخیر آن کشور شکست داده‌اند.

این پیروزی‌های منطقه‌ای نتوانست دشواری اقتصادی ایران را برطرف کند. اما نجات اقتصادی آن ممکن است در گوشه و کنار باشد. در چند سال گذشته، چین حوزه نفوذ خود را ایجاد کرده است.

پکن به ویژه متعهد به دستیابی ممتاز به منابع جنوب جهانی بوده و ایران را با ردپای وسیع خاورمیانه‌ای خود به بخش مهمی از دسترسی خود تبدیل کرده است.

در سال ۲۰۲۱، چین و جمهوری اسلامی قراردادی ۲۵ساله امضا کردند که به چینی‌ها اجازه می‌داد تقریباً در تمام بخش‌های اقتصاد ایران نفوذ کنند. پکن قصد دارد در زیرساخت‌ها و مخابرات ایران سرمایه‌گذاری کند و قول داده است که به توسعه بخش انرژی و صنعت هسته‌ای غیرنظامی جمهوری اسلامی کمک کند.

برای نظام سیاسی ایران، این معاملات در حال حاضر منافع اقتصادی و امنیتی ملموسی را به همراه دارد. ایران هر ماه میلیون‌ها بشکه نفت به چین می‌فروشد.

تولید ناخالص داخلی آن که بین سال‌های ۲۰۱۷ تا ۲۰۲۰ به نصف کاهش یافت، در حال رشد است. در فوریه ۲۰۲۳، شی جین پینگ، رئیس جمهور چین، به ابراهیم رئیسی، رئیس جمهور ایران اطمینان داد که پکن «از ایران در حفاظت از حاکمیت ملی حمایت می‌کند» و از تلاش‌های این کشور در «مقاومت با یکجانبه گرایی و قلدری» حمایت کرد.

جمهوری اسلامی یکی از اعضای سازمان همکاری شانگهای است و در ماه آگوست از ایران برای پیوستن به بریکس، بلوکی از اقتصادهای بزرگ در حال توسعه دعوت شد.

دولت‌های متوالی ایالات متحده امیدوار بودند که فشارهای مالی و دیپلماتیک حکومت دینی را مجبور به واگذاری دارایی‌های هسته‌ای خود کند، اما اقدامات چین چنین سناریویی را غیرقابل تصور کرده است. پکن بخش اعظم تحریم‌های آمریکا را از بین برده است.

روسیه نیز سهم خود را برای کمک به تهران انجام می‌دهد. صادرات روسیه به ایران در ده ماهه اول سال ۲۰۲۲ حدود ۲۷ درصد افزایش یافت. دو کشور یادداشت تفاهمی امضا کرده‌اند که مسکو را متعهد به سرمایه‌گذاری ۴۰ میلیارد دلاری در پروژه‌های گازی ایران می‌کند.

به راحتی می‌توان فهمید که چرا روسیه به این کشور کمک می‌کند. تهاجم این کشور به اوکراین، این کشور را از بسیاری از شرکای سنتی خود منزوی کرده است، اما ایران به وضوح، مطمئنا و غیرقابل برگشت در کنار روسیه قرار گرفته است.

خامنه‌ای در ماه مارس با تقویت روایت پوتین درباره درگیری گفت: «ایالات متحده این جنگ را در اوکراین آغاز کرد تا ناتو را به سمت شرق گسترش دهد. ایران مقادیر زیادی پهپاد به روسیه فروخته است. در ازای آن، مسکو انبارهای تسلیحات خود را باز کرده و سامانه‌های پدافند هوایی، بالگردها و به زودی هواپیماهای پیشرفته‌ای مانند سوخو-۳۵ در اختیار ایران قرار داده است.

هزینه تجارت

برای تهران، داشتن شرکای قدرتمند جدید همه خبر خوبی نیست. با حمایت قدرت‌های بزرگ محدودیت‌ها و تعهدات به وجود می‌آید و جمهوری اسلامی باید امتیازاتی بدهد که قطعاً از آن متنفر است.

معامله این کشور با چین به پکن نفوذ قابل توجهی بر اقتصاد ایران می‌دهد، تا جایی که شبیه قراردادهای کاپیتولاسیونی است که اروپا زمانی بر پادشاهان ایرانی تحمیل کرده بود. برای تهران، این به شدت کنایه‌آمیز است. حکومت ایران دوست دارد استدلال کند که انقلابش استقلال ایران را پس گرفته است، اما روحانیون اکنون چندین کلید برای قلمرو خود به یک قدرت خارجی جدید داده‌اند.

چین قبلاً شروع به استفاده از اختیارات خود کرده است. پکن خواهان ثبات در خلیج فارس نفت‌خیز است، به ویژه پس از سرمایه‌گذاری‌های اقتصادی گسترده‌اش در عربستان سعودی. د

ر مقابل، ایران دوست دارد ترافیک نفت در خلیج فارس را مختل کند تا به رقبای عرب خود آسیب برساند. به عنوان مثال، تهران در سال ۲۰۱۹ به تاسیسات فرآوری نفت آرامکو عربستان با پهپادها و موشک‌های کروز حمله کرد که به طور موقت تولید نفت عربستان را به نصف کاهش داد و قیمت جهانی نفت را ۲۰ درصد افزایش داد.

اما به نظر می‌رسد چین ایران را ملزم به کاهش تنش با سعودی‌ها کرده است و آن‌ها را به تجدید روابط در توافق ماه مارس بین این سه کشور متمایل کرده است.

جمهوری اسلامی هنوز هم ممکن است گهگاه به یک نفتکش در تلاش برای ارعاب عربستان سعودی و امارات متحده عربی آسیب برساند، اما احتمالا اکنون محدودیتی در مورد میزان درد و رنجی که می‌تواند به همسایگان خلیج فارس وارد کند وجود دارد.

چنین محدودیت‌هایی تنها دلیلی نیست که تهران احتمالاً از تجدید روابط با ریاض ناراضی است. حاکمان جمهوری اسلامی مدت‌هاست که آل سعود را عامل امپریالیسم آمریکا و رژیمی نامشروع معرفی می‌کنند که از تفسیر ارتجاعی اسلام برای حفظ قدرت استفاده می‌کند.

آن‌ها از کمپین شرورانه ضد شیعی محمد بن سلمان، ولیعهد سعودی در داخل کشورش متنفرند. آن‌ها ریاض را به خاطر شعله‌ور کردن اعتراضات « زن، زندگی و آزادی» که ایران را در سال ۲۰۲۲ تکان داد، مقصر می‌دانند.

چین مهارت دیپلماتیک خود را نشان داد و خود را به یک قدرت خاورمیانه تبدیل کرد، در حالی که ولیعهد سعودی، معروف به MBS، راهی برای خروج از مداخله ناموفق خود در یمن به دست آورد و مهمتر از همه، امید به جمهوری اسلامی – با سیاست‌های گسترده و رو به رشد خود را نیز به دست آورد.

زرادخانه موشک‌ها و پهپادها – پروژه‌های غول‌پیکر در برنامه توسعه چشم‌انداز ۲۰۳۰ عربستان سعودی را که آینده حکومت او بر آن استوار است، بمباران نخواهد کرد. تنها منفعت ملموسی که ایران به دست آورد قدردانی چین بود.

روسیه بار بزرگتری را بر ایران تحمیل کرده است. جمهوری اسلامی ممکن است اروپا را دوست نداشته باشد، اما نمی‌خواهد مانند آمریکا قاره را به دشمنی قسم خورده تبدیل کند.

با این حال، ایران با ارائه حمایت نظامی مرگبار به پوتین، به طور غیرمستقیم وارد جنگ با ناتو شده است. هواپیماهای بدون سرنشین و مهمات آن اوکراینی‌ها را می‌کشند، و حتی برای سرسخت‌ترین عذرخواهی‌کنندگان اروپایی ایران، توجیه معامله با رژیم پوتین را سخت می‌کند.

حمایت ایران از روسیه همچنین ذخایر نظامی آن را برای جنگی خالی می‌کند که در نهایت تأثیر چندانی بر منافع اصلی آن ندارد. اوکراین بخشی از همسایگی ایران نیست. در اروپای شرقی هیچ آرزوی اسلام گرای انقلابی در خطر نیست.

اما با هر دردسری که جمهوری اسلامی ممکن است از داشتن حامیان با آن مواجه شود، در مقایسه با آسیبی که این شراکت‌ها به منافع غرب وارد می‌کند، رنگ می‌بازد، به خصوص وقتی صحبت از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای می‌شود.

رهبران آمریکا و اروپا مدت‌ها با این تصور که اختلافاتشان با چین و روسیه هرچه باشد، هیچ‌کدام از این کشورها نمی‌خواهند ایران این بمب را داشته باشد، دلداری می‌دهند.

اما این آرزو ممکن است دیگر درست نباشد. بر خلاف ایالات متحده، روسیه برای چندین دهه با کشورهای دارای سلاح هسته‌ای در پیرامون خود زندگی کرده است.

پوتین ممکن است با کشور دیگری در این ترکیب کاملاً راحت باشد. در واقع، تصور اینکه روسیه در زمینه فن آوری و تخصص هسته‌ای با ایران سهیم باشد، کار سختی نیست.

عبور ایران از آستانه هسته‌ای، وعده‌های متعددی را که هم دموکرات‌ها و هم جمهوری‌خواهان مبنی بر اینکه واشنگتن هرگز اجازه نخواهد داد به بمب دست پیدا کند را به سخره می‌گیرد. بنابراین پوتین از کمک به متحد فارسی خود برای تحقیر ایالات متحده و تنزل موقعیت واشنگتن در خاورمیانه سود خواهد برد.

شی می‌تواند به همان اندازه از ایران اتمی استقبال کند. رئیس‌جمهور چین نیز به کنوانسیون‌های بین‌المللی اهمیت چندانی نمی‌دهد، بنابراین ممکن است از گسترش بیشتر سلاح‌های هسته‌ای ناراحت نشود.

او با حمله پوتین به اوکراین مخالفتی نداشت و به حاکمیت ارضی هند در هیمالیا یا ادعاهای تاریخی کشورهای جزیره اقیانوس آرام در دریای چین جنوبی احترام نمی‌گذاشت.

شی همچنین ممکن است به صورت منطقی به این نتیجه برسد که بمب ایران باعث تسریع خروج ایالات متحده از خاورمیانه خواهد شد. خروج از خاورمیانه در واقع، با متحد شدن طبقه سیاسی آمریکا در ابراز تاسف از «جنگ‌های همیشگی»، شبح ایران هسته‌ای می‌تواند دلیل خوبی برای کاهش بیشتر ردپای آن در منطقه باشد.

برای پکن که همیشه تایوان را هدف قرار می‌دهد، پیامدهای جهانی ایران هسته‌ای عمدتاً سودمند است.

به محض اینکه ایران بمب را مونتاژ کرد، مطمئناً روابطش با متحدان قدرتمند خود تغییر خواهد کرد. دیگر یک شریک جوان نیست، ممکن است جسورتر شود.

برای مثال، یک ایران هسته‌ای ممکن است به زیرساخت‌های نفتی خلیج فارس بازگردد. ممکن است فناوری موشکی جدید و بهتری را با شبه نظامیان متحد خود به اشتراک بگذارد که می‌توانند تصمیم بگیرند مستقل‌تر و تهاجمی‌تر عمل کنند. این فرضیه‌ها البته هنوز چین و روسیه را تشویق نکرده‌اند که در رویکرد خود در قبال آخوندها تجدید نظر کنند.

شلوغی آمریکایی ایران

هنگامی که صحبت از ایران می‌شود، جو بایدن، رئیس جمهور ایالات متحده باید از موقعیتی که در آن قرار دارد ناراضی باشد. او غافل از اینکه چگونه مشارکت‌های رو به رشد جمهوری اسلامی و چشم‌انداز ژئوپلیتیک گسترده‌تر، دوران کنترل تسلیحات را به پایان رسانده بود، به قدرت رسید.

او ابتدا از ایجاد یک توافق «طولانی‌تر و قوی‌تر» با تهران صحبت کرد و سپس به «مذاکرات نزدیکی» پایان داد که در آن مذاکره کنندگان آمریکایی توافق کردند که هرگز با همتایان ایرانی خود ملاقات نکنند.

او با ارائه امتیازات تجاری و نادیده گرفتن سوالات آژانس بین‌المللی انرژی اتمی در مورد فعالیت‌های نامطلوب رژیم، سعی کرد حکومت ایران را وسوسه کند، همان‌طور که اوباما در سال ۲۰۱۵ برای دستیابی به توافق هسته‌ای اولیه انجام داد.

وقتی ایران به اوباما پاسخ داد، او نباید با گسترش چشمگیر دستگاه هسته‌ای ایران تعجب می‌کرد. در دوران بایدن، ایران سطح غنی‌سازی اورانیوم را به ۶۰ درصد افزایش داد، سطح مورد نیاز برای ساخت سلاح اتمی خام. در ماه ژانویه، آژانس بین المللی انرژی اتمی سطح غنی‌سازی بیش از ۸۰ درصد را شناسایی کرد.

امروز، حال و هوای جمهوری اسلامی در مقایسه با همین یک سال پیش، پیروزمندانه است. جمهوری خامنه‌ای از تحریم‌ها و اعتراضات داخلی جان سالم به در برده است.

این کشور با کمک متحدان قدرتمند خود، اقتصاد خود را تثبیت کرده و شروع به تکمیل نیروهای دفاعی خود کرده است. بمب هسته‌ای در دسترس این کشور است. وقتی ولی فقیه تصمیم می‌گیرد از این آستانه عبور کند، دلیل کمی وجود دارد که باور کنیم اسرائیل یا ایالات متحده می‌توانند او را با زور متوقف کنند.

پس خامنه‌ای کاری را انجام داده است که خمینی نتوانست انجام دهد. او بقای انقلاب را در برابر دشمن اصلی آن، ایالات متحده تضمین خواهد کرد. او خاورمیانه را به منطقه‌ای تبدیل خواهد کرد که ایران پس از ۴۴ سال تلاش، قدرت مسلط است.

منبع: Foreign Affairs

کدخبر

انتهای پیام/

به اشتراک‌گذاری در شبکه‌های اجتماعی

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

جدیدترین اخبار و تحولات

برگزیت

جنگ اوکراین

جدیدترین تحلیل‌ها و یادداشت‌ها