برخی بر این باورند که جنگ در اوکراین تا زمانی که پوتین برکنار نشود پایان نخواهد یافت، اما تسلط یک جانشین رادیکالتر یا کمتر قابل پیش بینی، خطرات بزرگی را به همراه خواهد داشت.
ولادیمیر پوتین که در اواخر ژوئیه ریاست کنفرانسی با عنوان «روسیه: سرزمین امکانات» را برعهده داشت، در حالی که یک مقام گردشگری برنامههای خود را برای برگزاری پیک نیکهای سنتی بهاری به نام مایوکا توضیح میداد، به خود لرزید. در زمان تزار، بلشویکها از این رفت و آمدهای فصلی به عنوان حیلهای برای پنهان کردن توطئههای خرابکارانه خود استفاده کرده بودند.
پوتین در حالی که ابروهایش را در هم میکشید، گفت: «مایوکا کلمه نگرانکنندهای است». «امیدوارم این مایوکایی باشد که به انقلاب منتهی نشود، زیرا ما قبلاً محدودیت انقلابهای قرن گذشته را تمام کردهایم».
این مقام با لبخند ناراحت کنندهای به او اطمینان داد: «ما طرفدار تکامل هستیم.»
از زمان شورش ۲۴ ژوئن توسط گروه شبه نظامی واگنر، که به وضوح شکنندگی رژیم روسیه را آشکار کرد، احتمال وقوع یک انقلاب، کودتا یا پایان اجباری دیگر سلطنت ۲۳ساله پوتین بیشتر به نظر میرسد.
جنگی که پوتین علیه اوکراین به راه انداخته است همچنان بد پیش میرود. ژنرالها و سربازان روسیه در حال حاضر آشکارتر از شکستها و ناکامیها غر میزنند که برای متوقف کردن حمله اوکراین میجنگند. هاله قدرت رئیس جمهور روسیه به طور پیوسته در حال از بین رفتن است. ریچارد مور، رئیس سرویس اطلاعات مخفی بریتانیا، در سخنرانی اخیر خود گفت که قیام واگنر «زوال ناپذیر استبداد بیثباتی را که پوتین بر آن ریاست میکند، آشکار کرده است.»
در همه طرفهای درگیری، ذهنها به طور فزایندهای بر این تمرکز میکنند که روسیه پس از پوتین چگونه است. آیا جانشین او برای اوکراین، جهان خارج و خود روسها بهتر است یا بدتر؟ و چه تغییراتی در سیاست امروز میتواند نتیجه مطلوبی داشته باشد؟
با توجه بهعدم قطعیتهای سیاست روسیه و توانایی محدود غرب برای اعمال نفوذ در آنجا، برنامه ریزی دشوار است. پوتین که در ماه اکتبر ۷۱ساله میشود، با وجود همه مشکلات فعلیاش، هنوز هم میتواند برای سالهای آینده حضور داشته باشد. سناتور جین شاهین، یک دموکرات نیوهمپشایر که یکی از اعضای ارشد کمیته روابط خارجی است، گفت: «شما باید در مورد فرضیات درباره آنچه ممکن است اتفاق بیفتد بسیار مراقب باشید. «ممکن است خطر بزرگتری باشد و ممکن است فرصت بزرگتری باشد. ما هنوز پاسخی برای آن نداریم».
در مناظرهای که اکنون در جریان است، گروههای اپوزیسیون روسیه، اوکراین و برخی از همسایگان نزدیک روسیه، احتمال سقوط پوتین را برجسته میکنند. آنها میگویند که تقریباً هر فردی که بر سر کار بیاید بهتر از پوتین خواهد بود، به این دلیل ساده که یک جانشین مالک جنگ نخواهد بود و راحتتر – و شاید از نظر سیاسی مصلحت- میتواند روسیه را از آنچه که مرگبارترین درگیری آن پس از جنگ جهانی دوم بوده است، خارج کند.
گری کاسپاروف، استاد بزرگ شطرنج روسی، یکی از شخصیتهای برجسته اپوزیسیون ضد پوتین در تبعید، گفت: «تا زمانی که پوتین سر جای خود است، جنگ ادامه خواهد داشت». وی افزود: «تنها چیزی که ما با قطعیت میدانیم این است که پوتین جنگ را تا آخر، تا آخرین دلار، تا آخرین سرباز ادامه خواهد داد. برای او جنگ تنها راه حفظ قدرت است».
با این حال، در واشنگتن و برخی دیگر از پایتختهای غربی، روحیه غالب احتیاط است. برای بسیاری از مقامات، شورش واگنر بر خطرات تسلط یک ناسیونالیست روسی رادیکالتر و کمتر قابل پیشبینیتر تأکید میکرد که میتوانست برای تقویت رژیم، سرکوب بسیار مرگبارتری را به راه بیندازد.
آنها میگویند که پوتین علیرغم مرتکب اشتباه فاجعه بار حمله به اوکراین، تاکنون از اعدام دشمنان در داخل خودداری کرده و در مورد تشدید تنش هستهای، بازیگری محاسبهگر و منطقی باقی مانده است. این ممکن است در مورد یک جانشین پرتحرکتر و کم تجربهتر صدق کند.
سهولت پیشروی شورشیان واگنر به سمت مسکو احتمال فروپاشی کامل دولت روسیه و تجزیه آن به قطعات رقیب مسلح به سلاح هستهای را القا میکرد. برخی از مقامات غربی که قبلاً از روسیه قوی میترسیدند، اکنون از چشمانداز روسیه بسیار ضعیف و بیثبات میترسند – نگرانیای که بر بحثها در مورد نوع کمک نظامی برای ارائه به کییف تأثیر گذاشته است.
پوتین، به نوبه خود، از استراتژی استفاده کرده است که مدتها مورد علاقه دیکتاتورها بوده است. او با بیرحمی مخالفان لیبرال را در داخل سرکوب کرده و در عین حال با منتقدان ناسیونالیست افراطی، از جمله کسانی که خواستار حمله هستهای علیه اوکراین، اروپا و حتی ایالات متحده هستند، مدارا کرده است.
سناتور شاهین گفت: «به سختی میتوان فکر کرد که جانشین پوتین بهتر باشد. واقعیت این است که ما یک جامعه استبدادی و دیکتاتوری داریم که در آن به گروههای جامعه مدنی اجازه فعالیت داده نمیشود، سازمانهای غیردولتی بیرون رانده شدهاند و رسانهها در آن ساکت شدهاند».
سرتیپ بازنشسته ژنرال کوین رایان، وابسته سابق دفاعی ایالات متحده در مسکو، اشاره میکند که منتقدان پوتین در داخل تشکیلات روسیه خواستار صلح نیستند.
او گفت: «آنها نه برای پایان دادن به جنگ، بلکه برای بهبود اجرای جنگ به قدرت خواهند رسید. شعار آنها در حین به دست گرفتن قدرت این خواهد بود: «رئیس جمهور پوتین ما را شکست داد. ما کاری را که میگفتیم انجام نمیدهیم، انجام ندادیم.» این مسئله در مورد چگونگی عقبنشینی و کاهش سرعت نیست. این در مورد چگونگی تشدید آن برای به دست آوردن واقعی آنچه آنها نیاز دارند است.
در حالی که نیروهای واگنر در ماه ژوئن به مسکو حرکت کردند، دولت بایدن نگران بود که به عنوان حامی شورش تلقی شود. مقامات ارشد با اوکراین و اعضای ناتو هم مرز با روسیه تماس گرفتند و از آنها خواستند که هیچ حرکتی که میتواند به عنوان سوء استفاده از آشفتگی داخلی روسیه تعبیر شود، انجام ندهند.
یک مقام ارشد دولت بایدن گفت: «شما میتوانید تصور کنید افرادی که آن کشور را اداره میکنند، بینظمتر و بیانضباطتر هستند. اما پوتین خودش بسیار نامنظم بوده است».
تنها رویدادی که به احتمال زیاد باعث تغییر رژیم در مسکو در آینده قابل پیش بینی میشود، شکست نظامی روسیه در اوکراین خواهد بود. اما جنگ به این نقطه نزدیک نیست.
وضعیت خط مقدم در سال جاری تاکنون برای روسیه فاجعهآمیز نبوده است. حمله مورد انتظار اوکراین که در ماه ژوئن آغاز شد، تنها دستاوردهای محدودی به دست آورد و با مقاومت شدید روسیه مواجه شد، زیرا واشنگتن از موشکهای دوربرد درخواستی کییف و مجوزهای کند نورد برای تامین جنگندههای F-16 متعلق به متحدان اروپایی خودداری کرد.
بسیاری از مقامات غربی استدلال میکنند که صرف نظر از تحولات خط مقدم، محدود کردن کمک نظامی به اوکراین به دلیل نگرانی در مورد وضعیت داخلی روسیه یک اشتباه استراتژیک است.
یوناس گهر استور، نخست وزیر نروژ در مصاحبهای گفت: «ما یک روسیه بیثبات نمیخواهیم. اما ما باید با زمان حال ارتباط داشته باشیم که این است که روسیه یک جنگ تمام عیار علیه یک کشور همسایه و برای همه همسایگان دیگر به راه انداخته است که پیامدهای بزرگی دارد».
به عنوان یک موضوع تاریخی، انقلابها در روسیه معمولاً با شکستهای نظامی آغاز شدهاند: «شکست در جنگ علیه ژاپن در سال ۱۹۰۵، تلفات هنگفت در طول جنگ جهانی اول، و ناکامی در تامین امنیت افغانستان در دهه ۱۹۸۰، که جنگ یکی از عواملی بود که باعث تسریع در انحلال اتحاد جماهیر شوروی شد.
خود پوتین در جریان قیام واگنر به آن تاریخ اشاره کرد و گفت که انقلاب بلشویکی ۱۹۱۷ «پیروزی» سربازان روسی را ربوده و منجر به «فاجعه عظیم، نابودی ارتش و فروپاشی دولت و از دست دادن قلمروهای عظیم» شد.
حامیان اوکراین استدلال میکنند که ترس از فروپاشی مشابه امروز به همان اندازه نابجا است که ترس غرب از پیامدهای فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در سال ۱۹۹۱. در آن زمان، رئیس جمهور جورج اچ. بوش به عنوان معروف برای حفظ اتحاد جماهیر شوروی به نام ثبات استدلال کرد و در یک سخنرانی در پارلمان اوکراین از اوکراینیها خواست که تحت کنترل میخائیل گورباچف، رئیسجمهور بمانند.
زمانی که گورباچف آنجا بود دقیقاً از همان استدلال استفاده شد: بیایید قایق را تکان ندهیم وگرنه امپراتوری شوروی فرو خواهد پاشید. اما زمانی که اتحاد جماهیر شوروی فروپاشید، برای بسیاری از کشورها که سرانجام آزادی خود را پس گرفتند، خوب بود. ما واقعاً نباید در مورد پوتین اینگونه فکر کنیم. این روسیه «پایدار» یک جنگ تمام عیار را به راه انداخته است. ما نمیتوانیم بر فرآیندهای داخلی که در داخل روسیه در حال انجام است تأثیر بگذاریم، اما فکر نمیکنم اوضاع بدتر از آنچه در حال حاضر است باشد».
در اوکراین، این امید وجود دارد که تنشهای داخلی در روسیه ادامه پیگری جنگ را برای مسکو غیرممکن کند. سرویس اطلاعات نظامی HUR کییف از تشکیلات نظامی تبعیدی روسیه حمایت میکند که گهگاه به منطقه بلگورود روسیه حمله میکنند و تمایل خود را برای تصرف مسکو اعلام میکنند.
حملات پهپادهای اوکراینی به مسکو از لحاظ نظامی بیفایده اما از نظر سیاسی نمادین است که با هدف شرمسار کردن پوتین و سختتر کردن حمایت نخبگان روسیه برای او انجام میشود. سرلشکر کایریلو بودانوف، رئیس HUR، حتی در دفتر خود نقشهای از روسیه را به نمایش گذاشته است که به چندین کشور مستقل تقسیم شده است.
آندری زاگورودنیوک، وزیر دفاع سابق اوکراین گفت: «هر کس دیگری که پس از پوتین به قدرت برسد، توانایی انعطافپذیری و میانهروی بیشتری را خواهد داشت، نه به این دلیل که فرد بهتری است، بلکه به این دلیل که انجام این کار برای او سودمندتر است». «اینها افراد باهوشی هستند و به خوبی درک میکنند که چه کاری انجام میدهند. روزی که برسد، آنها یکی پس از دیگری میدوند و فریاد میزنند که اولین کسانی بودند که سعی کردند کاری انجام دهند تا جلوی این کار را بگیرند».
به نظر میرسد مسیر حرکت یوگنی پریگوژین، مالک واگنر، که پس از انعقاد قرارداد با پوتین برای لغو شورش ژوئن، به عنوان یک نیروی سیاسی در روسیه باقی میماند، چنین امیدهایی را تأیید میکند. پریگوژین که در ابتدا یکی از وحشیترین حامیان جنگ در اوکراین بود، در ژوئن اعلام کرد که این جنگ بر اساس فرضیههای نادرست است و اگر پوتین انعطاف کافی از خود نشان میداد، میتوانست از آن اجتناب شود، اگرچه او از درخواست عقبنشینی خودداری کرد. بسیاری از رهبران اپوزیسیون لیبرال روسیه، و حتی برخی از شورشیان روسی مورد حمایت اوکراین، حمایت خود را از حرکت او به سمت مسکو اعلام کردند.
کاسپاروف گفت: «پریگوژین آشکارا بخشی از گروهی بود که به دنبال پایان دادن به جنگی بود که پیروزی در آن غیرممکن است. او یک شرور و یک جنایتکار جنگی است، اما او به مسائل متفاوت نگاه میکند. این واقعیت که پریگوژین اگر روزی مصلحت بداند پوتین را به لاهه میفرستد، شکی نیست».
مایکل کوفمن، کارشناس نظامی روسیه در مؤسسه موقوفه کارنگی، در مقابل این انتظارات بسیار خوش بینانه است. «اکثریت رهبرانی که وارث جنگها هستند، آنها را ادامه میدهند. آنها در جنگها محبوس شدهاند و اغلب آنها را تشدید میکنند تا به جنگی که سلفشان ایجاد کرده بود پایان دهند».
رهبر دیگری ممکن است دلبستگی پوتین به اوکراین را نداشته باشد، اما با این وجود ممکن است راه دیگری نداشته باشد، زیرا پوتین از قبل شروع به تبدیل اقتصاد روسیه و دولت روسیه به شرایط زمان جنگ کرده است و از نظر سیاسی، تغییر آن بسیار خطرناک است.
کوفمن افزود، در حالی که جانشینان رهبران مستبد قوی تمایل دارند در داخل کشور کمتر سرکوبگر باشند، آنها لزوما برای جهان خارج امنتر نیستند. نیکیتا خروشچف که پس از مرگ استالین در سال ۱۹۵۳ زمام امور را به دست گرفت، اکثر اردوگاههای زندان گولاگ را خالی کرد و به سیاستهای سلف خود در کشتار جمعی و تبعید کل گروههای قومی پایان داد.
اما خروشچف همچنین سیاست خارجی بیپرواتری را دنبال کرد و در جریان بحران موشکی کوبا در سال ۱۹۶۲ خطر نابودی هستهای را به همراه داشت. کوفمن گفت: «رهبر بعدی روسیه احتمالاً بهتر خواهد بود، اما نه لزوماً برای اوکراین – همان طور که خروشچف برای ایالات متحده در طول جنگ سرد بهتر از استالین نبود».
این امر به این بستگی دارد که هر گونه تغییر آتی در کرملین چگونه رخ دهد. ساموئل گرین، استاد سیاست روسیه در کینگز کالج لندن، گفت که بهترین امید برای صلح ممکن است در یک جانشینی طراحی شده باشد که با توافق جناحهای اصلی نخبگان روسیه اتفاق میافتد.
او گفت، رژیمی که وحدت و کنترل دستگاه تبلیغاتی دولتی را حفظ کند، میتواند «به مردم توضیح دهد که پوتین جنایتکار جنگی است و به مردم دروغ گفته است و دلیلی برای جنگ وجود ندارد». در مقابل، بازگشت به سیاست رقابتی میتواند این کار را پیچیده کند: «بسیار دشوار میشود که ببینیم یک رهبر منتخب با توضیح به مردم که به آنها دروغ گفته میشود و اشتباه میکنند، آرا را به دست میآورد».
مارات گلمن، مشاور سابق پوتین و یکی از مدیران ارشد تلویزیون دولتی که در حال حاضر مخالفان ضد رژیم را پذیرفته است، گفت: نخبگانی که بر سر جانشینی پوتین اختلاف نظر دارند، میتوانند به جای پای صندوقهای رأی، در خیابانها با آن مبارزه کنند. او گفت: «خطر یک جنگ داخلی مشهود است. پوتین همه نهادها را نابود کرده است. اگر او قدرت را ترک کند، مناطق دیگر به شکلی که اکنون تسلیم مرکز هستند، تسلیم نخواهند شد.»
در هر صورت، با توجه به تنشهای حبابشده در داخل روسیه، رهبر بعدی این کشور احتمالاً باید ابتدا روی تحکیم قدرت در داخل و دفع رقبا تمرکز کند. راینهارد بوتیکوفر، نماینده آلمانی پارلمان اروپا گفت: «هر کسی بعد از پوتین میتواند بدتر از پوتین باشد». اما او مطمئناً ضعیفتر از پوتین خواهد بود».
منبع: Wall Street Journal